کد مطلب:154077 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

زینب در مجلس ابن زیاد
زینب دختر امیرالمؤمنان در حالی كه پست ترین لباسها در برداشت در گوشه ای از


مجلس ابن زیاد نشست، زنان و كنیزان اطرافش را گرفتند، ابن زیاد سه بار پرسید: این زن كه این چنین گوشه گیری اختیار كرده كیست؟ زنان حرم اعتنا نكردند و جوابش را ندادند تا آن كه یكی از زنان پاسخ داد: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خدا است.

ابن زیاد با زبان شماتت گفت: الحمد لله الذی فضحكم و قتلكم و أبطل احدوثتكم. «خدا را سپاس كه شما را رسوا ساخت و كشت و حركتتان را باطل گردانید» زینب كبری فرمود: الحمد لله الذی اكرمنا بنبیه و طهرنا من الرجس، انما یفتضح الفاسق و یكذب الفاجر و هو غیرنا یابن مرجانة.

«خدا را حمد می كنم كه ما را به وسیله پیامبرش گرامی داشت و از پلیدی ها پاك ساخت همانا فاسق رسوا می شود و فاجر دروغ می گوید و او غیر ما است ای پسر مرجانه».

ابن زیاد: كیف رایت فعل الله باخیك؟ «دیدی خدا با برادرت چه كرد؟»

زینب: جز خوبی ندیدم این ها جماعتی بودند كه خدا بر ایشان شهادت را مقدر كرده بود به قتلگاه آمدند، و روزی خدا میان تو و ایشان جمع می كند و با تو محاجه و مخاصمه می كنند آنگاه خواهی دید كه پیروز كیست، مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه.

ابن زیاد از نحوه پاسخ زینب به خشم آمد و تصمیم گرفت او را بكشد.

عمرو بن حریث گفت: این زن از مصیبت نزدیكانش ناراحت است و به علاوه زن را نباید در برابر گفتارش مؤاخذه كرد.

ابن زیاد: خدا قلب مرا شفا داد و راحت نمود از طرف برادر سركش تو و پیروان سركش او.

زینب: لعمری لقد قتلت كهلی و ابدت اهلی و قطعت فرعی و اجتثثت اصلی فان یشفك فقد اشتفیت.

«بجانم قسم بزرگان مرا كشتی و خاندان مرا نابود ساختی و شاخه های مرا بریدی و ریشه های مرا كندی اگر این ها شفای تو است پس شفا یافتی». ابن زیاد با مغالطه كاری گفت: هذه سجاعة و كان ابوها سجاعا شاعرا. «این زن سخنور است و پدرش نیز سخنور و شاعر بود».

زینب: مرا با سخنوری و شاعری چكار، اصولا زن را با سخنوری چه [1] ؟



[1] حياة الحسين 243:3 - ارشاد ص 244 - كامل 81:4 - طبري 371:7.